ای کربلا به قافله کربلا ببین 

حال مسافران به درد آشنا ببین 

ما زائران خون خداییم کربلا 

بر کاروان زائر خون خدا ببین 

سوغات درد و خون جگر ارمغان ماست 

احوال ما ز وضع پریشان ما ببین 

من زینبم که درد چکد از نگاه من 

در هر نگاه شعله چندین بلا ببین 

رویم کبود و دست کبود و بدن کبود 

یاس کبود گر که ندیدی مرا ببین 

اطفال را به گردن و بازو و دست و پا 

آثار تازیانه و بند جفا ببین 

هر یک کنار قبر شهیدی کند فغان 

هر بلبلی کنار گلی در نوا ببین 

از سجده های نیمه شب و خطبه های روز 

بشکسته ایم پشت ستم را بیا ببین 

هر جا کنند فتح، گذارند یک سفیر 

وین رسم تازه نیست، بود هر کجا ببین 

ما نیز بر رقیه سپردیم کار شام 

تا او کند سفارت عظما به پا ببین

به علت نزכیڪ شـכטּ به  اربعیـטּ حسینی و ماه صفر  
 
 بــــــــــرای ظهورر امـــــاܢܢ زماטּ و سلامتیش صــــلوات بفرستیــــــܢܢ
 
الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
 

 

 

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 29 آذر 1393برچسب:محرم, | 10:38 | نویسنده : محمد |

 

چرا برخلاف ضریح و مرقد امامان دیگر، ضریح مرقد مطهر سیدالشهدا(ع) شش گوشه ساخته شده است.


در این باره روایت های گوناگونی وجود دارد. اما مجموع این روایت ها و آن چه نزدیک تر به منطق به نظر می رسد، آن چیزی است که شیخ مفید(ره) در کتاب «الارشادات» آورده است. او در بخشی از این کتاب نام ۱۷ نفر از شهدای بنی هاشم در روزعاشورا را ذکر کرده و  نوشته است:«آنان پایین پای آن حضرت در یک قبر (گودی بزرگ) دفن شدند و هیچ اثری از قبر آنان نیست و فقط زائران با اشاره به زمین در طرف پای امام ـ علیه السّلام ـ آنان را زیارت می‌کنند و علی بن الحسین ـ علیهم السّلام ـ (علی اکبر) از جملة آنان است.برخی گفته‌اند: محل دفن علی اکبر نسبت به قبر امام حسین ـ علیه السّلام ـ نزدیک‌ترین محل است.»



 


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 29 آذر 1393برچسب:محرم, | 9:45 | نویسنده : محمد |

 

امیدوار ایم که این عاشورای ما و این روزهای ما، روزهای زنده ی حسینی باشد. این چنین می‌خواست و این چنین سفارش نمود.


گریستن و بر پا کردن مجالس کافی نیست. حسین [علیه السلام ] به اینها نیازی ندارد. حسین شهید راه اصلاح است. 

«انی أرید الاصلاح فی امة جدی ما استطعت» 

پس اگر در جهت اصلاح امت جدش کوشیدیم، او را یاری رسانده‌ایم و اگر سکوت کردیم یا مانع اصلاح شدیم او را وانهاده‌ایم و یزید را کمک کرده‌ایم.


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 28 آذر 1393برچسب:محرم از دیدعالمان, | 11:28 | نویسنده : محمد |

 

بیایید در ماه محرم اگر زنجیرمیزنیم ، قبل از آن زنجیر غفلت از پای خود باز کرده باشیم ...
اگر که سینه میزنیم ، قبل از آن سینه دردمندی را از غم و آه پاک کرده باشیم ...
خوب است اگر اشکی میریزیم، اما قبل از آن اشک از چهره ی مظلومی پاک کرده باشیم ...

آن وقت می توانیم با افتخار بگوییم : یا حسین (ع )


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 28 آذر 1393برچسب:جملات درباره محرم, | 11:25 | نویسنده : محمد |

اشک از خنده با ارزش تره !
چون لبخند رو به هر کسی می تونی هدیه کنی اما اشک رو فقط برای کسی می ریزی که نمی خوای از دستش بدی ...

یا حسین سیدی و مولای من نمی خواهم از دست بدمت ...

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 28 آذر 1393برچسب:محرم, | 11:23 | نویسنده : محمد |

از ورودی کربلا دل می گیرد
جایی قدم می گذاری
که روزی کاروان حسین(علیه السلام) قدم گذاشت


و نا خود آگاه یاد شهید آوینی می افتم:


و کربلا را مپندار که شهری ایست میان شهرها....

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 28 آذر 1393برچسب:محرم, | 11:19 | نویسنده : محمد |

یادمــــان باشد :

  اول نمــاز حســین، بعد عــزای حسین

اول شعــور حسـینـی، بعد شــور حسینی

محــرم و صفــر زمان بالیــدن است نه فقـط نــالیــدن

بســاطش آمــوزه است نه مــوزه

تمــرین خــوب نگـریســتن است نه فقــط خــوب گـریســتن

نمـاد شعــور مذهــب است نه فقـط شــور مذهــب


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 28 آذر 1393برچسب:محرم, | 10:54 | نویسنده : محمد |



یک شهر دعا کرد و بلا کم نشد امسال

خون شد جگر خلق و محرم نشد امسال


ای ماه چه دیر آمدی از راه و عجیب است

دل واپس تو عالم و آدم نشد امسال


پیش از تو محرم شد و پیش از تو عزا بود

مویی ز عزاداری تو کم نشد امسال


جایی ننشستیم که یادی نشد از درد

شعری نسرودیم که ماتم نشد امسال


صد خیمه ی خاموش به تاراج جنون رفت

یک خاطر آسوده فراهم نشد امسال


در گریه نهفتیم عزای شب خود را

تاوان تو زخمی ست که مرهم نشد امسال

عبدالجبار کاکایی  

 
 

برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 26 آذر 1393برچسب:اشعار محرم, | 15:45 | نویسنده : محمد |

 

گل خوش رنگ و بوی من حسین است

بهشت آرزوی من حسین است

مزن دم پیش من از لاله رویان

که یار لاله روی من حسین است

من آن مداح مست سینه چاکم

که ممدوح نکوی من حسین است

همه در گفتگوی این و آنند

ولیکن گفتگوی من حسین است

سخن بی پرده می گویم زمستی

می و جام و سبوی من حسین است

چو مرغ حق که از حق میزند دم

طنین های و هوی من حسین است

از آن بر تربتش سایم جبین را

که عز و آبروی من حسین است

احد گوئی از آن باشد شعارم

که پیر و نکته گوی من حسین است


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 26 آذر 1393برچسب:اشعار محرم, | 15:39 | نویسنده : محمد |

 

 

سرش به نیزه به گل های چیده می ماند

به فجر از افق خون دمیده می ماند
یگانه بانوی پرچم به دوش عاشورا
به نخل سبز ز ماتم تکیده می ماند
میان خیمه ی آتش گرفته، طفل دلم
به آهویی که ز مردم رمیده می ماند
شب است گوش یتیمان ز ضربت سیلی
به لاله های ز حنجر دریده می ماند
رقیه طفل سه ساله که حوری حرم است
به آن که رنج نود ساله دیده می ماند
امام صادق حق پشت ناقه ی عریان
به زیر یوغ چو ماه خمیده می ماند
شوم فدای شهیدی که در کنار فرات
به آفتاب به خون آرمیده می ماند
هلال یک شبه ی من، ز چیست خونینی؟
نگاه تو به دل داغ دیده می ماند
حکایت احد و اشک چشم خونینش
به اختران ز گردون چکیده می ماند

 

 این شعر بسیار زیبا از شاعر دلسوخته اهل بیت آقای احد ده بزرگی می باشد .


برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 26 آذر 1393برچسب:اشعار محرم, | 15:24 | نویسنده : محمد |

 

باز طوفانی شده دریای دل

موج سر بر ساحل غم میزند
باز هم خورشید رنگ خون گرفت
بر زمین نقشی ز ماتم میزند


باز جام دیده ها لبریز شد
باز زخم سینه ها سر باز کرد
در میان ناله و اندوه و اشک
حنجرم فریادها آغاز کرد


می نویسم شرح این غم نامه را
داستان مشک و اشک و تیر را
می نویسم از سری کز عشق دوست
کرد حیران تیغه شمشیر را


گوئیا با آن همه بیگانگی
آب هم با تشنگان بیگانه بود
در میان آن همه نامردمی
اشک آب و دیده ها پیمانه بود


تیغ ناپاکان برآمد از نیام
خون پاکی دشت را سیراب کرد
خون خورشید است بر روی زمین
کآسمان تشنه را سیراب کرد


می شود خورشید را انکار کرد؟
زیر سم اسبها در خاک کرد؟
می شود آیا که نقش عشق را
از درون سینه هامان پاک کرد؟


گر نشان عشق را گم کرده ایم
در میان آتش آن خیمه هاست
گر به دنبال حقیقت میرویم
حق همینجا حق به روی نیزه هاست


گریه ها بر حال خود باید کنیم
او که خندان رفت چون آزاد شد
ما سکوت مرگباری کرده ایم
....او برای قرنها فریاد شد

بازهم در ماتم روی حسین
باز هم در سوگ آن آلاله ایم
یادتان باشد حیات عشق را
وامدار خون سرخ لاله ایم

برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 25 آذر 1393برچسب:اشعار محرم, | 12:59 | نویسنده : محمد |

 

 

تا شعلة هجران تو خاموش کنم

بر آتش دل ز صبر، سرپوش کنم
بسيار بکوشيدم و، نتوانستم

 يک لحظه غم تو را فراموش کنم
اي کاش، دمي دهد امانم اين اشک

 تا نقش تو را به ديده منقوش کنم
آخر چه شود، شبي به خوابم آئي

 تا جام محبت تو را نوش کنم
بنشيني و، در برت، مرا بنشاني

تا زمزمة نوازشت گوش کنم
گر بار دگر مرا در آغوش کشي

صد بوسه بر آن دست و بر آن دوش کنم
سجاده تو، که مي‌دهد بوي تو را

 برگيرم و، بوسم و، در آغوش کنم
چون درد فراق تو، ز حد درگذرد

 زين عطر تو قلب خويش، مدهوش کنم
از حمله غارت به دلم آتشهاست

اين داغ، عيان، ز لاله گوش کنم
گويند به من، يتيم غارت زده ام

زآن چشمة چشم خويش پرجوش کنم
ديگر اگر اي پدر نخواهي برگشت

برخيزم و، پيکرم سيه پوش کنم؟
اين داغ حسين، جاودان است (حسان)

هرگز نتوان به اشک، خاموش کنم

 شعر از : حبیب الله چایچیان (حسان)


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 25 آذر 1393برچسب:اشعار محرم, | 12:53 | نویسنده : محمد |

 



 

گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی 

 با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید

 

گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا

 تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید

 

گفتمش نامردمان این زمان را نقش کن

عکس یک خنجرزپشت سر پی مولا کشید

 

گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم 

 راه عشق و عاشقی و مستی ونجوا کشید

 

گفتمش تصویری از لیلی ومجنون رابکش

عکس حیدر(ع) در کنار حضرت زهرا(س)کشید

 

گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن

 در بیابان بلا، تصویر یک سقا کشید

 

گفتمش از غربت ومظلومی ومحنت بکش

فکر کرد و چهار قبر خاکی از طه کشید

 

گفتمش سختی ودرد وآه گشته حاصلم

گریه کردآهی کشید وزینب کبری(س) کشید

 

گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیق 

 عکس مهدی(عج) راکشید و به چه بس زیبا کشید

 

گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین(ع) 

 گفت این یک را بباید خالق یکتا کشید

 


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 25 آذر 1393برچسب:اشعار محرم, | 12:45 | نویسنده : محمد |

 

 

 

به نام عشق

این  صدای  تپش  قلبم  نیست

درحسینه ی دل سینه زنی ست

 

     و این بحر طویل است...

 عصر یک جمعهء دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟چرا آب به گلدان نرسیده است؟چرا لحظهء باران نرسیده است؟ وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟

دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،فقط برد، زمین مرد، زمین مرد ،خداوند گواه است،دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی...

عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت. نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت به فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رخت ای ماه! بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و  این بزم توئی ،آجرک الله!عزیز دو جهان یوسف در چاه ،دلم سوخته از آه نفس های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده، همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان  صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت  ببری تا بشوم کرب و بلایی، به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد ،نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچارهء دلدادهء دلسوخته ارباب ندارد...تو کجایی؟ تو کجایی شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی...

گریه کن ،گریه وخون گریه کن آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم، و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است، به گستردگی ساحل نیل است، و این بحر طویل است وببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است که این روضهء مکشوف لهوف است، عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است، و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است ،ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است، ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است، ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنهء یار است و زنی محو تماشاست زبالای بلندی، الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که «الشّمرُ ...»خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را وبریدند ...» دلت تاب ندارد به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی، قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی، تو کجایی ... تو کجایی...


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 25 آذر 1393برچسب:محرم, | 12:41 | نویسنده : محمد |

خالق عشق و محبت یا حسین
ای قتیل دشت غربت یا حسین

ای گل صحرا نبرد فاطمه
ای صفای آل عصمت یا حسین

ای که جانت سوخت از لب تشنگی
ای فدای کام خشگت یا حسین

آن قدر سوز عطش بالا گرفت
تا که شد بی نور چشمت یا حسین

تشنه ام تشنه ترم کن بر غمت
یا بمیرم یا شهادت یا حسین

یکشبه راه مرا کوتاه کن
با نگاهی از محبت یا حسین

دوست دارم پیشت آیم لحظه ای
تا نمایم با تو صحبت یا حسین


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 25 آذر 1393برچسب:اشعار محرم, | 12:26 | نویسنده : محمد |

کربلاتو هرکی دیده یه شبه شده دیونه
چه کنم؟ دیونتم من , آخه دل به شور وشینه
آقا کربلاتو دیدن واسه ما شده یه رویا
عکستو همه گذاشتیم , توی طاقچه کنج دلها
میزنم بر سر و سینه واسه کربلا میخونم
تا ابد تا به قیامت , آفا نوکرت میمونم
آقا چند وقتیه گه گاه, خواب کربلا میبینم
کاش نفس بند بیاد آقا, توی کربلا بمیرم
میاد اون روزی که آقا, روبرو گنبد بشینم
هرچی که شنیده بودم , با دوتا چشمام ببینم...


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 25 آذر 1393برچسب:محرم, | 12:17 | نویسنده : محمد |

روایت است وقتی ذوالجناح (اسب مخصوص ارباب) بی سوار

از میدان بازگشت ، حضرت رقیه تا صدای پای اسب پدر را

شنید سمت ذوالجناح دوید

ذوالجناح تیرهائی بر بدن داشت

و تا نزدیک حضرت رقیه رسید آرام شد

سرخود را سمت حضرت رقیه پائین آورد

و حضرت رقیه در گوش ذوالجناح مطلبی فرمودند که

ذوالجناح سر خود را بر زمین گذارد و مــُـرد

میدانید حضرت رقیه چه فرمودند که ذوالجناح با زخم تیر خود را

به خیام (خیمه ها ) رسانید ولی با جمله ای از پا افتاد ؟

حضرت رقیه فقط سوال کردند 

بابا کجاست ؟ 

التماس دعا دارم.یا رقیه (س) 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 25 آذر 1393برچسب:محرم, | 12:16 | نویسنده : محمد |

«صبراً على قضائِک یا ربّ لاإلهَ سواک، یا غیاثَ المستغیثین، مالی رَبّ سِواک ولا معبودَ غیرک، صبراً على حکمک یا غیاثَ مَن لا غیاثَ له، یا دائماً لا نفادَ له، یا محیى الموتى، یا قائماً على کل نفس بما کسبت احکم بینى وبینهم وأنت خیرُ الحاکمین»

 

«در مقابل قضا و قدر تو شکیبا هستم؛ ای پروردگاری که به جز تو خدایی نیست؛ ای فریاد رس دادخواهان که مرا جز تو پروردگار و معبودی نیست. بر حکم و تقدیر تو صابر و شکیبا هستم. ای فریاد رس آن که فریاد رسی ندارد. ای همیشه زنده ای که پایان ندارد. ای زنده کننده مردگان. ای خدایی که هر کس را با اعمالش می سنجی، در میان من و این مردم حکم کن که تو بهترین حکم کنندگانی»

التماس دعا دارم.یا رقیه (س) 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 25 آذر 1393برچسب:محرم, | 12:15 | نویسنده : محمد |

اصلا حسین جنس غمش فرق می کند
این راه عشق پیچ و خمش فرق می کند
شاعر شدم که شعر بگویم برایشان
این خانواده محتشمش فرق می کند
این جا گدا همیشه طلبکار می شود
اینجا که آمدی کرمش فرق می کند
مرده زنده می شود از ذکر یا حسین
عیسای اهل بیت دمش فرق می کند
از نوع ویژگی دعا زیر قبه اش
معلوم می شود حرمش فرق می کند
تنها نه جنس عزا و جنس ماتمش
بلکه سیاهی علمش فرق می کند
من از «حسین منّی» پیغمبر خدا
فهمیدم حسین همه اش فرق می کند…


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 25 آذر 1393برچسب:محرم, | 12:12 | نویسنده : محمد |

 


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 25 آذر 1393برچسب:تصاویر, | 12:11 | نویسنده : محمد |


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 25 آذر 1393برچسب:تصاویر, | 12:9 | نویسنده : محمد |


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 25 آذر 1393برچسب:محرم, | 12:6 | نویسنده : محمد |

آپلود عکس | آپلود | سایت آپلود عکس | اپلود عکس


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 25 آذر 1393برچسب:, | 12:5 | نویسنده : محمد |


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 24 آذر 1393برچسب:, | 17:29 | نویسنده : محمد |

اشعار اربعین حسینی

روضه حضرت زینب سلام الله علیها

***

اربعین تو رسیده است و ز راه آمده است

خواهرت با قد خم گشته و آه آمده است

زینب از وادی شام آمده چشمت روشن

از کجا تا به کجا آمده ؟ چشمت روشن

آه ای یوسف صد تکه ی بی پیراهن

پیرهن بافته ات را بگرفت از دشمن

به لبش ناله ی محزون اخ العطشان است

روضه خوان حرم و آن بدن عریان است

مو پریشان شده و سینه زن و نالان است

به دلش سوز نهان ، دیده ی او گریان است

زینبی که سر بازار معطل شده است

بهر او چشم حرامی است که معضل شده است

ازدحام هلهله ها خنده ی مردم دیده

ناسزا در همه ی راه چقدر بشنیده

سایه ی بر سر خود را به روی نی دیده

در کنار سر نورانی او می دیده

کوفه با خطبه ی خود ، شام چه غوغا می کرد

خواهرت در همه جا محشری برپا می کرد

خطبه اش تیغ شد و یک تنه یک لشگر شد

گاه چون فاطمه و گاه خود حیدر شد


***

مژدگانی بده عباس که خواهر آمد

خاطر آسوده که با چادر و معجر آمد !

قافله همره خود مشک پرآب آورده

جرعه جرعه غم و اندوه رباب آورده

بسپارید که در علقمه هرگز نرود

وای اگر شکوه ی او پیش ابالفضل رود

آه بانو زچه رو قافله ات کم دارد

بعد از آن شام سیاه اشک دمادم دارد

نکند دختری که بود شبیه زهرا

جای مانده است در آن شام بلا

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 20 آذر 1393برچسب:اشعار اربعین حسینی, | 20:37 | نویسنده : محمد |

 

اشعار اربعین حسینی, دوبیتی های اربعین, شعر اربعین

 

 

سفر کردم به دنبال سر تو
سپر بودم برای دختر تو


چهل منزل کتک خوردم برادر
به جرم این که بودم خواهر تو

 

حسینم واحسین گفت و شنودم
زیارت نامه ام جسم کبودم


چه در زندان، چه در ویرانة شام
دعا می خواندم و یاد تو بودم

 

برای هر بلا آماده بودم
چو کوهی روی پا استاده بودم


اگر قرآن نمی خواندی برایم
کنار نیزه ات جان داده بودم

 

اشعار اربعین حسینی, دوبیتی های اربعین, شعر اربعین

 شعر اربعین حسینی

 

عذار نیلی و قدّ خم و چشم تر آوردم
گلاب اشک بهر لاله های پرپر آوردم


زجا برخیز ای صد پاره تر از گل! تماشا کن
که از جسم شهیدانت، دلی زخمی تر آوردم


تمام یاس هایت را به شام از کربلا بردم
چو برگشتم برایت یک چمن نیلوفر آوردم


مسافر از برای یار سوغات آورد اما
من از شام بلا داغ سه ساله دختر آوردم

 

اگر چه سر نداری یک نگه بر سیل اشکم کن
که با چشمان خود آب از برای اصغر آوردم


تو بر من از تن بی سر خبر ده ای عزیز دل!
که من برتو خبرهای فراوان از سر آوردم


چهل منزل سفر کردم به شهر شام و برگشتم
خبر ازچوب و از لعل لب و طشت زر آوردم


زاشک چشم و سوز سینه ی مجروح و خون دل
همانا مرهمت بر زخم های پیکر آوردم


قد خم، موی آشفته، تن خسته، رخ نیلی
به رسم هدیه میراثی بود کز مادر آوردم


زسیل اشک دریا کرده ام چشم محبان را
به آهم شعله ها از سینه ی میثم برآوردم

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 20 آذر 1393برچسب:اشعار اربعین حسینی, | 20:34 | نویسنده : محمد |

 

 

 

 

ای کربلا به قافله کربلا ببین 
حال مسافران به درد آشنا ببین 
ما زائران خون خداییم کربلا 
بر کاروان زائر خون خدا ببین 
سوغات درد و خون جگر ارمغان ماست 
احوال ما ز وضع پریشان ما ببین 
من زینبم که درد چکد از نگاه من 
در هر نگاه شعله چندین بلا ببین 
رویم کبود و دست کبود و بدن کبود 
یاس کبود گر که ندیدی مرا ببین 
اطفال را به گردن و بازو و دست و پا 
آثار تازیانه و بند جفا ببین 
هر یک کنار قبر شهیدی کند فغان 
هر بلبلی کنار گلی در نوا ببین 
از سجده های نیمه شب و خطبه های روز 
بشکسته ایم پشت ستم را بیا ببین 
هر جا کنند فتح، گذارند یک سفیر 
وین رسم تازه نیست، بود هر کجا ببین 
ما نیز بر رقیه سپردیم کار شام 
تا او کند سفارت عظما به پا ببین


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 20 آذر 1393برچسب:اشعار اربعین حسینی, | 20:30 | نویسنده : محمد |

 

 

                                                                         

 کیست  حق را  و پیمبر را ولی

آن حسن سیرت حسین بن علی           

آفتاب آسمان معرفت

آن محمد صورت و حیدر صفت

نه فلک را تا ابد مخدوم بود

زانکه او سلطان ده معصوم بود

قرة‌العین امام مجتبی

شاهد زهرا شهید کربلا

تشنه او را دشنه آغشته بخون

نیم کشته گشته سرگشته بخون

آن چنان سرخود که برد بی دریغ

کافتاب از درد آن شد زیر میغ

گیسوی او تا بخون آلوده شد

خون گردون از شفق پالوده شد

کی کنند این کافران با این همه

کو محمد کو علی کو فاطمه

صد هزاران جان پاک انبیا

صف زده بینم بخاک کربلا

در تموز کربلا تشنه جگر

سر بریدندش چه باشد زین بتر

با جگر گوشهٔ پیمبر این کنند

وانگهی دعوی داد ودین کنند

کفرم آید هرکه این را دین شمرد

قطع باد از بن زفانی کین شمرد

هرکه در روئی چنین آورد تیغ

لعنتم از حق بدو آید دریغ

کاشکی ای من سگ هندوی او

کمترین سگ بودمی در کوی او

یا درآن تشویر آبی گشتمی

در جگر او را شرابی گشتمی

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 20 آذر 1393برچسب:محرم از دیدعالمان, | 20:13 | نویسنده : محمد |

 

 

 

اربعین شد..

                 دل ما

                         در سفر 

                                    کرببلاست

 

 به زودیه زود ماهم میگیم .. ان شاالله

 بعد از جدایی ها به دیدارت رسیدم

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 20 آذر 1393برچسب:اشعار اربعین حسینی, | 20:7 | نویسنده : محمد |

اين شهيدان امروز دو كار كردند، از كودك حسين (ع) گرفته تا برادرش، و از خودش تا غلامش، و از آن قاري قرآن تا آن معلم اطفال كوفه، تا آن مؤذن، تا آن مرد خويشاوند يا بيگانه، و تا آن مرد اشرافي و بزرگ و باحيثيت در جامعه خود و تا آن مرد عاري از همه فخرهاي اجتماعي، همه برادرانه در برابر شهادت ايستادند تا به همه مردان، زنان، كودكان و همه پيران و جوانان هميشه تاريخ بياموزند كه بايد چگونه زندگي كنند ـ اگر مي‌توانند ـ و چگونه بميرند ـ اگر نمي‌توانند.

اين شهيدان كار ديگري نيز كردند: شهادت دادند با خون خويش ـ نه با كلمه ـ شهادت دادند، در محكمه تاريخ انسان. هر كدام به نمايندگي صنف خودشان. شهادت دادند كه در نظام واحد حاكم بر تاريخ بشري ـ نظامي كه سياست را و اقتصاد را و مذهب را و هنر را، و فلسفه و انديشه را و احساس را و اخلاق را و بشريت را همه را ابزار دست مي‌كند تا انسان‌ها را قرباني مطامع خود كند و از همه چيز پايگاهي براي حكومت ظلم و جور و جنايت بسازد ـ همه گروه‌هاي مردم و همه ارزش‌هاي انساني محكوم شده است.

يك حاكم است بر همه تاريخ، يك ظالم است كه بر تاريخ حكومت مي‌كند، يك جلاد است كه شهيد مي‌كند و در طول تاريخ، فرزندان بسياري قرباني اين جلاد شده‌اند، و زنان بسياري در زير تازيانه‌هاي اين جلاد حاكم بر تاريخ، خاموش شده‌اند، و به قيمت خونهاي بسيار، آخور آباد كرده‌اند و گرسنگي‌ها و بردگي‌ها و قتل عام‌هاي بسيار در تاريخ از زنان و كودكان شده است، از مردان و از قهرمانان و از غلامان و معلمان، در همه زمانها و همه نسلها.


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 20 آذر 1393برچسب:محرم از دیدعالمان, | 20:3 | نویسنده : محمد |

 

امام حسین,شعر درباره امام حسین,اشعار درباره امام حسین

از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین
منم غلام کسی که بود گدای حسین

دو چشم داده خداوند تا که گریه کنم
یکی برای حسن آن یکی برای حسین

یقین که آتش دوزخ حرام گردیده
به جسم آنکه بود یار آشنای حسین

برای بخشش کوه گناه یک راه است
بریز قطره ی اشکی تو در عزای حسین

کبوتر دل عشاق هر شب جمعه
نشسته است روی گنبد طلای حسین

خدا کند که شبی زائر حرم گردیم
و جان دهیم همان شب به کربلای حسین

به گوش جان تو اگر بشنوی هنوز آید
ز زیر نیزه و تیغ و سنان صدای حسین

 


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 20 آذر 1393برچسب:جملات درباره محرم, | 19:26 | نویسنده : محمد |

دلبستگي به غير شما مي كشد مرا
شوق اميد خير شما مي كشد مرا

ماه محرم و من و مهماني ات حسين
شيدايي زهير شما مي كشد مرا
.
.
عالم به جوش آمده از ذكر نام تو
گستردگي سير شما مي كشد مرا


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 20 آذر 1393برچسب:اشعار اربعین حسینی, | 19:14 | نویسنده : محمد |

 

همسر حضرت ابوالفضل (ع) که بود و آیا ایشان فرزند هم داشتند و آنها در کربلا بودند؟ چگونه از دنیا رفتند؟

حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و روحی فداه، با دختری به نام «لبابه» ازدواج نمود.لبابه، دختر «عبیدالله بن عباس»، پسر عموی پیامبر اعظم (صلوات الله علیه و آله) بود. مادر لبابه، «ام حکیم جویری» نام داشت که «دختر خالد بن قرظ کنانی» بود.

نه تنها پدر و مادر لبابه هر دو اهل ایمان و فضل بودند، بلکه شخص خانم لبابه نیز از با تربیتی که در خانه والدین و سپس خانه‌ی حضرت عباس (ع) یافته بود، خود از بزرگان اهل فضیلت به شمار می‌آمد.
ظاهراً آن حضرت در سن بیست سالگی با خانم لبابه ازدواج کردند. حاصل این ازدواج دو پسر به نام‌های «عبیدالله و فضل» بود و البته در برخی تواریخ از دو فرزند دیگر به نام‌های «محمد و قاسم» نیز نام برده‌اند. و اسنادی دال بر شهادت محمد در کربلا وجود دارد. و برخی اقوال دیگر تأکید دارند که فرزندان ایشان هیچ کدام در کربلا حضور نداشتند. هیچ سندی دال بر این که همسر ایشان در کربلا حضور داشته باشد نیز وجود ندارد، مضافاً بر این که نام ایشان جزء اسرای کربلا نیز ثبت نگردیده است.

بنا بر اسناد تاریخی، لبابه سال‌ها پس از شهادت همسرش، به عقد فرزند امام حسن علیه‌السلام به نام «زید» درآمد و از این ازدواج فرزند دختری به نام «نفیسه» به دنیا آمد و برخی اقوال فرزندی به نام «حسن» را حاصل دیگر این ازدواج می‌دانند و معتقدند «حسن بن زید» فرزند حضرت عباس (ع) نیست، بلکه نوه‌ی امام حسن علیه السلام است.

در هر حال در اقوال مستند تاریخی آمده است: عبید الله فرزند عباس که کنیه اش ابومحمد بود، شخصیتی با کمال ، ورع ، سخی، شجاع و بامروت به حساب می آمد که در سن ۵۵ سالگی درگذشت و فرزندان حضرت عباس نسبشان به او می رسد. و ملاقات ایشان با امام سجاد علیه‌السلام نیز دلیل دیگری بر زنده بودن این فرزند پس از واقعه‌ی کربلا دارد.

یکی از فرزندان عبیدالله، ابو محمد حسن اکبر می‌باشد که از علما و محدثان بزرگ اسلام است. او دارای ۸ پسر بود که پراکنده شدن آنها در سرزمین مختلف اسلامی چون: حجاز، مصر، فارس، بغداد، بصره، شام، مغرب، سمرقند و یمن، سبب گردید تا اولاد و نسل آن حضرت در کشورهای مختلف گسترش یابد و بسیاری از آنان نیز از شخصیت‌های برجسته‌ی علمی، سیاسی، قضایی و … بوده‌اند.
بر اساس اسناد تاریخی، عبیدالله در سن ۵۵ سالگی از دنیا رفت، اما از تاریخ رحلت خانم لبابه،‌ اطلاع دقیقی نداریم.


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 18 آذر 1393برچسب:محرم, | 19:7 | نویسنده : محمد |


خاندان حضرت عباس (ع):

در سال 26 هجری قمری، حضرت عباس (ع) پایه عرصه گیتی نهاد. مادر گرامیش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربیعه بن عامر كلبی و كنیه اش (ام البنین) بود.

چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود، كه امیرالمومنین از برادرش عقیل، كه به اصل و نسب قبایل آگاه بود، درخواست كرد زنی را از دودمانی شجاع برای او خواستگاری كند و عقیل، فاطمه كلابیه (ام البنین) را برای آن حضرت خواستگاری كرد و ازدواج صورت گرفت.

امیرالمومنین (ع) از این بانوی گرامی، صاحب چهار پسر به نامهای عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.

عباس (ع) ازبرادران دیگرش بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خویش، حسین (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار كردند.

ارادت قلبی ام البنین (س) به خاندان پیامبر (ص) آنقدر بود كه امام حسین (ع) را از فرزندان خود بیشتر دوست می داشت؛ بطوری كه وقتی به این بانوی گرامی خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسین (ع) باخبر سازید و چون خبر شهادت امام حسین (ع) به او داده شد، فرمود رگهای قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زیر این آسمان كبود است، فدای امام حسین (ع).



برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 18 آذر 1393برچسب:محرم, | 19:6 | نویسنده : محمد |

نامش فاطمه دختر حزام بن خالد عامری و مادرش ثمامه بود. در حدود سال پنجم هجری در کوفه و یا اطراف آن متولد گردید. وی در عصر خود یکی از زنان با فضیلت، پرهیزگار، عابد، با تقوا و در شعر و حدیث سرآمد دیگران بود .
پدران ام البنین در دوران قبل از اسلام جزو دلیران عرب محسوب می شدند و مورخان آنان را به دلیری در هنگام نبرد ستوده اند. چنانکه ابوالفرج اصفهانی در کتاب خود دلیری و شجاعت اجداد ام البنین را متذکر شده است .
افزون بر این، آنان علاوه بر شجاعت و قهرمانی، پیشوای قوم خود نیز بودند، چنانکه سلاطین زمان در برابر ایشان سر تسلیم فرود می آوردند . بی جهت نیست که عقیل بن ابی طالب به امیرالمؤمنین( ع) می گفت: در میان عرب از پدران ام البنین شجاع تر و قهرمان تر یافت نمی شود .

گروهی از مورخان بر آنند که علی(ع) با ام البنین بعد از شهادت حضرت زهرا(س) ازدواج نمود . دسته ای دیگر می گویند که این امر بعد از ازدواج حضرتش با امامه بوده، اما در هر حال ، مسلم است این ازدواج بعد از شهادت صدیقه کبری صورت گرفته است .
گویند عقیل بن ابی طالب که آشنا به انساب عرب بود، پیشنهاد ازدواج ام البنین را به حضرت علی (ع) داد. حضرت این انتخاب را پسندید و او را به خواستگاری نزد پدر ام البنین فرستاد. حضرت علی ( ع ) با ام البنین ازدواج کرد. ثمره این ازدواج چهار پسر به نامهای عباس( ۲۶- ۶۱ق)، عبدا… ( ۳۶-۶۱ق)، عثمان ( ۳۸-۶۱ق) و جعفر( ۴۰-۶۱ق) بود که تمامی آنها در کربلا به شهادت رسیدند و سرور همه آنان حضرت ابوالفضل العباس (ع) بود .
ام البنین چه در زمان حیات امام علی(ع) و چه بعد از شهادت ایشان برای شوهر گرانقدرش، زنی صمیمی، فداکار و با عفت بود. این بانوی فداکار وقتی کودکان خرد سال حضرت علی( ع) را دید، بلافاصله تصمیم به خدمت و پرستاری آنان گرفت و در این کار تا حد یک مادر واقعی پیش رفت وفرزندان فاطمه(س) را بر فرزندان خود مقدم داشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان کرد وهمچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت. با کمال خوشرویی و سخنان محبت آمیز با آنها روبرو می شد؛ به خاطر همین وفاداری و رفتار شایسته او بود که زینب به دیدار او می رفت و از او تجلیل به عمل می آورد.
چنانکه گفته اند، پس از چندی به مولا علی(ع) پیشنهاد داد به جای فاطمه که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را «ام البنین» صدا زند، تا حسنین (ع) از ذکر نام اصلی او توسط علی(ع) به یاد مادر خویش فاطمه زهرا (س) نیفتاده و در نتیجه خاطرات تلخ گذشته در ذهنشان تداعی نگردد و رنج بی مادری آنها را آزار ندهد. به واسطه صفات نیکوی ام البنین بود که حضرت او را گرامی می داشت و از صمیم قلب در حفظ و حرمت او کوشید.
منابع تاریخی هیچ گونه گزارشی از حضورفعال او در زمان امام حسن (ع) و امام حسین(ع) ارائه نکردند. تنها گویند ام البنین در واقعه عاشورا در مدینه بود چنان که به آنانی که عازم سفر بودند، چنین سفارش کرد: چشم و دل مولایم امام حسین (ع) و فرمانبردار او باشید؛ البته وقتی بشیر و زینب او را از ماجرای کربلا و شهادت امام حسین (ع) وفرزندانش باخبر نمودند، ام البنین همچنان از امام حسین (ع) خبرگرفت و چون بشیر خبر شهادت آن حضرت را به او داد، ام البنین گفت: «ای بشیر، بند دلم را پاره کردی!» و صدا و ناله شیون بلند کرد. می گویند بشیر گفت: خداوند به سبب مصیبت مولایمان امام حسین(ع) به شما پاداش بزرگ عنایت کند.
ام البنین گفت: فرزندان من و آنچه در زیر آسمان است، فدای حسینم باد !
به گفته علامه مامقانی، این شدت علاقه ، کاشف از علو مرتبه او در ایمان، و قوت معرفت او به مقام امامت است که شهادت چهار جوان خود را که نظیر ندارند در راه دفاع از امام زمان خویش سهل می شمارد .
به هر حال، فقدان فرزندانش او را متأثر و ناراحت کرده بود، چنانکه وقتی حضرت زینب(س) سپر خونین حضرت عباس را به عنوان یادگاری به ام البنین نشان داد، وی تا آن را دید چنان دلش سوخت که نتوانست تحمل کند و بی هوش بر زمین افتاد.
وی هر روز برای فرزندش عباس نوحه سرایی می کرد و فرزند او عبید ا… را نیز به همراه خود می آورد. مردم مدینه برای شنیدن نوحه او گرد می آمدند و به سبب جانسوز بودن نوحه سرایی او همگی اشک می ریختند. باید گفت، آمدن ام البنین به بقیع نوعی انقلاب بر ضد بنی امیه و آگاهی مردم از ژرفای مصیبت بود. پس از آگاهی از جریان عاشورا و شهدای آن واقعه، ام البنین مجلس سوگواری و مصیبت در خانه اش برپا کرد. زنان بنی هاشم در آن جا گرد آمدند و برای امام حسین( ع) و خاندانش گریه کردند.
● وفات ام البنین
بنا بر قول مشهور، این بانوی بزرگوار در ۱۳ جمادی الثانی سال ۶۴ ق وفات یافت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد .
چنانکه اشاره شد، وی صاحب چهار پسر به نامهای عباس، عبدا… ، عثمان و جعفربود. در این میان، نوادگان عباس که اکثر آنان درعربستان، عراق، مصر، اردن، ایران و ترکمنستان پراکنده می باشند، در علم و ادب، شعر و حدیث سرآمد عصر خویش بودند؛ از جمله ابویعلی حمزه بن قاسم بن علی بن حمزه بن حسن بن عبیدا… بن عباس از محدثان مورد اعتماد شیعه و صاحب کتاب «التوحید»، «الزیاره» و «المناسک» می باشد که مزار او در حله معروف است و مردم آنجا را زیارت می کنند .


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 18 آذر 1393برچسب:محرم, | 19:2 | نویسنده : محمد |

چهارمین پسر از پسرهای حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام جناب عباس است که کنیه اش ابوالفضل ولقبش سقاء وچون چهره دل آرا وطلعت زیبائی داشت اورا(قمربنی هاشم) می نامیدند.

حضرت با دختر عبید الله بن عباس بن عبدالمطلب بنام (لبا به)ازدواج کرد و خداوند متعال دو پسر به وی عنایت کرد(فضل وعبیدالله)واز مادر خود سه برادر داشت که از وی کوچکتر بودند وهیچکدام فرزند نداشتند ودر کربلا قبل ازحضرت عباس شهید شدند.

مبارزه حضرت عباس(ع)

وقتی که تمام اصحاب ویاران حضرت امام حسین علیه السلام شهید شدند وجز حضرت عباس وسید الشهدا علیهما السلام هیچکس زنده نماند، حضرت عباس نزد برادر بزرگوار خود رفت وعرض کرد: پدر ومادرم فدایت، اجازه بفرمائید تا جان خودم رافدایت کنم .حضرت امام حسین علیه السلام اشکش جاری شد وفرمود: اول قدری آب برای کودکان تهیه کن ،آن حضرت مشکی  برداشت وسوی آب فرات رفت در حالیکه چهار هزار نفر مسلح به تیر وکمان نگهبان آب بودند، دشمنان دورش را گرفتند حضرت خودرابه قلب لشگر زد وهشتاد نفر را به خاک وخون  افکند، دشمنان وقتی چنین دیدند پا بفرار نهادند، حضرت با اسب وارد آب شد اودرنهایت تشنگی بود، کفی ازآب برداشت تا بنوشد، ناگاه بیاد عطش برادر افتاد،آب ننوشید ومشک را پر از آب کرد:
یا نَفسُ مِن بَعد الحسین هُونی
فَبَعده لاکُنت ان تَکُونی
هذا حسین شارب المَنون
و تشرَبین بارِد المَعینی
هَیهات ما هذا فِعال دینی
ولا فِعال صادقُ الیقینی
ای نفس(عباس) بعداز حسین زندگی ارزشی ندارد، می خواهم بعدازاوزنده نمانی، حسین شربت مرگ می نوشد وتو می خواهی آب بیاشامی ، هیهات هرگز دین من چنین اجازه ای به من نمی دهد وهرگز این عمل ، عمل انسان باورمند به آخرت نیست.

چگونگی شهادت حضرت عباس (ع)

هنگامی که حضرت به سوی خیام می رفت کمانداران راه را بر او بستند و لشگریان ابن سعد هم همراهی کردند و حضرت را محاصره نمودند ......لطفا برای دیدن ادامه مطالب به ادامه مطلب بروید


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 18 آذر 1393برچسب:محرم, | 18:57 | نویسنده : محمد |

 

پیام‌های حوادث کربلا در معرفی اسلام ناب محمدی (ص) در مقابل اسلام منافقانه‌ی یزیدی (مانند اسلام آمریکایی امروز) - برداشتن نقاب از صورت مدعیان و معرفی عملی همه‌ی اسلام در یک نیم‌روز از یک سو و در نتیجه نقش و تأثیر مستمر نهضت حضرت سیدالشهداء امام حسین علیه‌السلام در بیداری مردم در هر عصر و نسلی و جهت‌گیری آنان در مقابل کفار و طواغیت به هر نامی از سوی دیگر، سبب گردیده است تا دشمن هیچ‌گاه از آثار مثبت این نهضت برای مسلمین و نتیجه‌ی سوءاش برای خود مصون نماند، لذا مجبور است دشمنی و ظلم را هم چنان و در عرصه‌های مختلف ادامه دهد.

 بدیهی است که ظلم، به کشتن ختم نمی‌گردد، بلکه اصل ظلم، به غصب حق و جایگزینی باطل به انحای متفاوت است که «تحریف» یکی از همان تاکتیک‌ها و سلاح‌های مؤثر محسوب می‌گردد و همیشه مورد استفاده غاصبین زورگو قرار گرفته است. لذا تحریف اهداف و تاریخ کربلا و عاشورای حسینی (ع) از جمله ظلم‌هایی است که به امام (ع)، اسلام و مسلمین به صورت مستمر تحمیل گردیده است.

 ماجرای ساختگی دامادی حضرت قاسم (ع) نیز از جمله همین ظلم‌هاست که در راستای تبدیل یک نهضت الهی به یک درام احساسی صرف و بی‌منطق صورت می‌پذیرد!

 در بحبوحه‌ای که همه‌ی اسلام (متشکل از امام و عده‌ای کمی از یاران) در مقابل همه کفر (سی‌هزار نفر سپاه تا به دندان مسلح و صدها هزار اذهان عمومی فریب داده شده) روبروی هم ایستاده‌اند و حتی شرایط آن قدر حاد است که امام (ع) فرصت اقامه‌ی نماز ندارد و دو رکعت نماز خوفی می‌خواند که طی آن محافظین‌اش به شهادت می‌رسند، در شرایطی که همگان می‌دانند فردا (عاشورا) همگی کشته خواهند شد و ...، ناگاه امام (ع) [العیاذ بالله] به هوس دامادی برادر زاده‌ی 13 ساله‌ی خود می‌افتد و می‌فرماید سریعاً حجله برپا کنید تا من قبل از شهادت، دامادی او را به چشم ببینم (؟!) درست مثل فیلم‌های هندی و درام‌های عشقی! آیا یک شخص عادی، هر چند مسلمان نباشد و از عقل و درایت کاملی نیز برخوردار نباشد، در چنان شرایطی چنین تصمیمی می‌گیرد؟! چه رسد به امام معصوم (ع)!

 لذا این گونه اخبار، تحریفی بیش برای به گمراهی کشیدن مسلمین (به ویژه شیعیان امام) در طول زمان نیست و واقعیت ندارد. برای اطلاع بیشتر می‌توانید کتاب «حماسه‌ی حسینی» و «تحریف‌های عاشورا» به قلم استاد شهید آیت‌الله مطهری (ره) را مطالعه فرمایید.

 

منبع:شهید اوینی


برچسب‌ها:

تاريخ : سه شنبه 18 آذر 1393برچسب:محرم, | 18:46 | نویسنده : محمد |

بنا بر سنت تاریخی، شب ششم ماه محرم و روز ششم متعلق به حضرت قاسم (س) است. شهید مطهری اینچنین ذکر مصیبت حضرت قاسم می‌کند: ابومخنف به سندش از حمیدبن مسلم ـ که خبرنگار لشکر عمر بن سعد است ـ روایت کرده که گفت: از میان همراهان حسین ـ علیه السلام ـ پسرى که گویا پاره ما بود به سوى ما بیرون آمد، و شمشیرى در دست و پیراهن و جامه‌اى بر تن داشت و نعلینى بر پا کرده بود؟ بند یک از آن دو بریده شده بود‌ و فراموش نمى‌کنم که آن نعل چپش بود.

عمرو بن سعید بن نفیل ازدى که او را دید گفت: به خدا سوگند هم اکنون بر او حمله آرم. بدو گفتم: سبحان الله تو از این کار چه مى‌خواهى؟ همان‌هایى که مى‌نگرى از هر سو اطرافشان را گرفته‌اند، تو را از کشتن او کفایت کنند؟ گفت: به خدا سوگند من شخصا باید به او حمله کنم، این را گفت و بى درنگ بدان پسر حمله برد و شمشیر را بر سرش فرود آورد، قاسم به رو درافتاد و فریاد زد: عمو جان! و عموى خود را به یارى طلبید.


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 18 آذر 1393برچسب:محرم, | 18:41 | نویسنده : محمد |

یکی ازمصائب نا گوار وسوزناک واقعه کربلا شهادت حضرت علی اصغرعلیه السلام است نقل شده: که روزی (کمیت) شاعرمعروف به حضور حضرت صادق علیه السلام رسید،
حضرت فرمود:
یا کُمَیتُ اَنشِدنی فی جَدِّیَ الحسین (ع) فَلما اَنشَدَ کُمَیتُ اَبیاتاً فی مُصیبه الامام علیه السلام بَکیَ الامام بُکاء ًشدیداً وبَکَت النِّسوه و اهل حریمه وصَحنَ فی حجرا تهن
کمیت ! درباره جد ما حسین (ع) شعری بگو، همزمان با سرودن شعر، امام صادق به شدت گریه کرد با نوان وا هل خانه نیز در اتاق خودشان ناله زدند واشک ریختند.
اِذ خَرجت جارِیَه مِن خَلفِ الَّستر مِن حُجَرات الحَرم وفی یَدِها طفلٌ صغیر رَضیعٌ فَوَضَعَته فی حِجرِ الاِمام فاَشتَدَّ حینئذٍ بُکاء الامام فی غایهِ الاِشتداد وعَلا صَوته الشریف و عَلَت اَصواتُ النِّساء الطاهرات خلف الاَستارِِمِن الحجرات
در این زمان بانویی که کودک شیر خواری به دست داشت از اتاق بیرون آمده و کودک را در دامان امام علیه السلام قرارداد، گریه امام این بار بیشتر شده وصدای شریفشان بلند شد وبانوان در خانه نیز به صدای بلند گریستند.
ظاهرأ منظور از این کار یا دآوری شهادت علی اصغر وسنگدلی قاتل وی حرمله بن کا هل اسدی بوده است.


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 18 آذر 1393برچسب:محرم, | 18:40 | نویسنده : محمد |

                                                                                           

حضرت علي اكبر (ع) فرزند ابي عبدالله الحسين(ع) بنا به روايتي در يازدهم شعبان،سال43 قمري در مدينه منوره ديده به جهان گشود. پدر گرامي اش امام حسين بن علي بن ابي طالب (ع) و مادر محترمه اش ليلي بنت ابي مرّه بن عروه بن مسعود ثقفي است.او از طايفه خوش نام و شريف بني هاشم بود . و به بزرگاني چون پيامبر اسلام(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امير مؤمنان علي بن ابي طالب(ع) و امام حسين (ع) نسبت دارد.
ابوالفرج اصفهاني از مغيره روايت كرد: روزي معاويه بن ابي سفيان به اطرافيان و هم نشينان خود گفت: به نظر شما سزاوارترين و شايسته ترين فرد امت به امر خلافت كيست؟ اطرافيان گفتند: جز تو كسي را سزاوارتر به امر خلافت نمي شناسيم! معاويه گفت: اين چنين نيست.


برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 18 آذر 1393برچسب:محرم, | 18:31 | نویسنده : محمد |

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • لیونکس