هر جا که سفرکردم ، تو همسفرم بودي
وز هر طرفي رفتم ، تو راهبرم بودي
با هر که سخن گفتم ، پاسخ زتو بشنيدم
بر هر که نظر کردم ، تو درنظرم بودي
هرگز دل من بر تو ، يار دگري نگزيد
گر خواست که بگزيند ، يار دگرم بودي
گر خواست که بگزيند ، يار دگرم بودي تو راهبرم بودي
با هر که سخن گفتم ، پاسخ زتو بشنيدم
بر هر که نظر کردم ، تو درنظرم بودي
هرگز دل من بر تو ، يار دگري نگزيد
گر خواست که بگزيند ، يار دگرم بودي
پرنده در صدای خوشش رنج و درد و ماتم نیست
پرنده اهل شکوه و اهل گلایه و غم نیست
و خوش به حال هوایش و خوش به حال دلش و خوش به
حال پرنده که مثل ادم نیست
وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز؛ و دویدن که آموختی،
پرواز را. راه رفتن بیاموز، زیرا راههایی که میروی، جزئی از تو
میشود و سرزمینهایی که میپیمایی، بر مساحت تو اضافه
میکند.دویدن بیاموز، چون هر چیز را که بخواهی، دور
است و هر قدر که زود باشی، دیر.
و پرواز را یاد بگیر، نه برای اینکه از زمین جدا باشی، برای
آن که به اندازه فاصله زمین تا آسمان گسترده شوی.
من راه رفتن را از یک سنگ آموختم، دویدن
را از یک کرم خاکی و پرواز را ازیک درخت.
بادها از رفتن به من چیزی نگفتند، زیرا آنقدر در حرکت بودند که
رفتن را نمیشناختند! پلنگان، دویدن را یادم ندادند زیرا آنقدر دویده
بودند که دویدن را از یاد برده بودند
پرندگان نیز پرواز را به من نیاموختند، زیرا چنان در پرواز خود
غرق بودند که آن را به فراموشی سپرده بودند!
اما سنگی که درد سکون را کشیده بود، رفتن را میشناخت و
کرمی که در اشتیاق دویدن سوخته بود، دویدن را میفهمید و
درختی که پاهایش در گل بود، از پروازبسیار میدانست!
آنها از حسرت به درد رسیده بودند و از درد به اشتیاق و از اشتیاق
به معرفت.وقتی رفتن آموختی، دویدن بیاموز. و دویدن که آموختی،
پرواز را. راه رفتن بیاموز
زیرا هر روز باید از خودت تا خدا گام برداری.
دویدن بیاموز زیرا چه بهتر که از خودت تا خدا بدوی؛ و پرواز را
یاد بگیر، زیرا باید روزی از خودت تا خدا پر بزنی.
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:



















